تا به سمتم رو کنی آغوش را وا می کنم
گر فقط آبرو دادن بود شرط وصلت
تمامش را برایت عاشقانه رها می کنم
گر یوسف از برای نه گفتن فتاد اندر سیاهچال
من افتخارم هست زندان،آزادی را فنا می کنم
اشعارم همه بی وزن و قافیه
ولی از برای عشقت جان فدا می کنم
کرمان سرا...برچسب : نوشته ای از خدا,نوشته ای ازجلال ال احمد,نوشته ای از مری آلن چیس,نوشته ای از مرگ,نوشته ای از ویلیام سارویان,نوشته ای از استیفن گرین,نوشته ای از مادر,نوشته ای از صادق هدایت,نوشته ای از بزرگان,نوشته ای از شب قدر, نویسنده : 0kerman-sara1 بازدید : 162